این داستان برداشتی از مجموعه ی یادداشت های روزنوشتی است که در طول هشت سال تقریبا بدون وقفه نوشته شده و لحظه لحظه ی یک ارتباط پرشور را ثبت کرده است. رویاهایت را می بوسم را می توان رمانی مستقل و کامل در نظر گرفت که تکه ای از یک زندگی پرفرازونشیب را با لحنی ساده به تصویر می کشد. کل این کتاب محملی برای ثبت و انتقال نگاه نوستالژیک نویسنده به گذشته ای است که اکنون بس دور از ذهن و رویاگونه به نظر می رسد، اما دست کم دو نفر در این دنیای بزرگ اطمینان دارند که هر واژه و هر جمله ای از این داستان، تا مغز استخوان واقعی است. دو نفر که زمانی یک نفر بودند و حالا چهار نفر شده اند...