توصیف زندگی و رنج حیوانات، یکی از جوانب کار صادق چوبک است. این نویسنده نامدار، با همه دلبستگی و احساس ترحمی که نسبت به حیوانات داشت، آن ها را همان طور به تصویر می کشاند که شخصیت های انسانی داستان هایش را. او با خونسردی تمام، بی آن که احساساتی بشود، شوربختی حیوانات بیچاره و سیه روزی انسان های درمانده را توصیف می کند، چوبک هم چنان در بیان کردن وضعیت مردم نکون بخت و ستم دیده جامعه دوران خود واقعا استاد است، در ترسیم کردن حیواناتی که در گرسنگی، آوارگی و رنج و نکبت به سر می برند و در محیطی سراپا خشونت، آزار و اذیت می بینند، حقیقتا یگانه است. حضور حیوانات در داستان های چوبک به دو گونه است: الف: یک دسته داستان هایی است که محوریت با حیوان است و طرح قصه، پیرامون یک حیوان جریان دارد. داستان هایی مثل «عدل» ، «انتری که لوطیش مرده بود» ، «قفس» و «پاچه خیزک» ب: تیره دوم داستان هایی است که حیوان در کنار یک انسان ترسیم می شود. غالبا در این دست داستان ها یک علقه و وابستگی غریبانه ای بین انسان و حیوان احساس می شود آدم هایی که اغلب رانده شده از جامعه هستند، دلخوشی خود را در پناه حیوانی به مراتب بدتر و مفلوک تر از خود می یابند. در داستان های «یک شب بی خوابی» ، «مردی در قفس» ، «کفترباز» و جز آن شاهد چنین تجانس هایی هستیم.