کتاب حاضر، نمایشنامه ای پلیسی است. این نمایشنامه با طرح داستانی پیچیده و معماگونه، کشمکش های پیاپی، گره افکنی و تعلیق در هر پرده از نمایشنامه و پایان غافلگیرکننده اش، هجویه ای درخشان بر ژانر جنایی نویسی انگلیسی است. نویسنده نمایشنامه بازرس را با دو شخصیت بازی طراحی می کند. «مایلوتیندل» و «اندرو وایک» آن دو بر سر شخصیت سوم «مارگریت» همسر «اندرو» با یکدیگر به مجادله می پردازند. اما «مارگریت» هرگز به روی صحنه نمی آید و این غیبت نخستین چیزی است که ما را به چالش فرامی خواند. چرا نویسنده در نمایشنامه خود «مارگریت» را به صحنه دعوت نمی کند؟ این «مارگریت» است که به طور طبیعی باید سرنوشت خود را تعیین کند و مردش را برگزیند. مجادله دومی که میان «مایلو» و «اندرو» شکل می گیرد، بر سر سرنوشت «تئا» معشوقه «اندرو» است. اما «تئا» نیز در درام سرنوشت «مارگریت» را دارد. در درام زنان تنها به عنوان جسم مورد قضاوت قرار می گیرند و از یک شخصیت انسانی تا حد سوژه تقلیل می یابند.