در فیلم نامه ی حاضر به کارگردانی "بیلی وایلدر" و "ریموند چندلر"، "والترنف" با ورود به زندان طی نامه ای به "بارتن کیز" مدیر امور ادعای خسارت می نویسد: "کیز عزیز! فکر می کنم وقتی این حرفا رو بشنوی، اسم شونو بذاری اعترافات من. خودم از کلمه ی "اعتراف"، خوشم نمی آد. فقط می خوام یه اشتباه تو رو اصلاح کنم، اشتباهی که اصلا نمی دیدی و علتشم این بود که درست، پیش روت بود. تو خیال می کنی به عنوان مدیر امور ادعای خسارات، آدمی هستی که هیچ کس نمی تونه ادعای دروغی رو بهت بقبولونه. خب شایدم هستی ولی بیا دوباره نگاهی به این پرونده ی ادعای خسارت دیتریکسن بندازیم. هم چون پرونده ی حادثه و غرامت مضاعف. تو معتقد بودی اتفاقی که افتاده، حادثه نبوده. قبول. گفتی خودکشی هم نبوده. قبول. گفتی قتل بوده، اما تو یه اشتباه داشتی. وقتی کار به اون جا رسید که قاتلو شناسایی کنی، تشخیصت درست نبود. قاتل اون کسی نبود که تو فکر می کردی. می خوای بدونی کی دیتریکسن رو کشت؟ من دیتریکسن را کشتم. من، والترنف، کارمند شرکت بیمه، سی و پنج ساله، مجرد، بدون هیچ زخم یا نشانه ی آشکار. به خاطر پول و یه زن زیبا کشتمش و دست آخر نه پولی گیرم اومد نه اون زن. جالبه نه؟".