"زورکی نمی روم به مدرسه جادوگری" داستانی مفرح و شاد برای تمام کودکان چست و چابک است که می خواهند خوش بگذرانند و کمی هم از جادو و جنبل بشنوند. " ام لاینس" در این رمان جذاب، قصه ی دیزی وارت را نوشته است که مجبور شده کاری را انجام بدهد که اصلا دوست نمی دارد. هر بچه ای می تواند با شرایطی که دیزی در آن گیر کرده ارتباط برقرار کند اما باید دید همه ی آن ها دل و جرات دیزی را دارند تا مدام در برابر قوانینی که بزرگترها برای کنترل زندگی او وضع می کنند، ایستادگی کنند؟ همچنانکه دیزی تلاش می کند تا به آن ها بفهماند او به عنوان یک بازیگر نمایش نامه های شکسپیر انسان موفق تری است و اصلا آن طور که می گویند یک جادوگر نیست، ماجراهای مختلفی برایش رقم می خورد. او یک عالمه دوست عالی پیدا می کند و به کمک آن ها رازهای قلعه ی وزغی را کشف کرده و چیزهای مختلفی را نظیر خوابیدن در دیگ تخت خوابی تجربه می کند. شخصیت اصلی داستان "زورکی نمی روم به مدرسه ی جادوگری" به قلم "ام لاینس"، دختری است با ذهن درخشان و بسیار زیرک و هوشمند که دیالوگ های تک خطی جالبی از سخنان شکسپیر ارائه می کند؛ هرچند که این دیالوگ ها به خوبی تغییر یافته اند تا متناسب با شرایطی که دیزی در آن قرار دارد، بیان شوند و منظور او را برسانند. خلاصه که این دختر زبر و زرنگ بالاخره با اخم و تخم راهی مدرسه ی جادوگری می شود و آنجا دوستانی را پیدا می کند که به خوبی از او حمایت می کنند.