داستان حول محور جنگ جهانی دوم،تصرف ایتالیا توسط آلمان نازی و حکم رانی هیتلر بر یهودیان و آزار و اذیت کردن آنان در قالب رمان روایت می شود. رمانی که نشانگر تلاش های انسان های شریف و آزاده برای منزلت و نجات جان انسان ها است. داستان با روایت زندگی ایوا دختر ایتالیایی یهودی که با پدر، پدر بزرگ و مادر بزرگش ( سانتینو و فابیا)، که در حقیقت پدر و مادر بزرگ اصلی او نیستند و مسیحی اند، زندگی می کند شروع می شود. آنجلو نوه ی سانتینو و فابیا که مادرزادی با معلولیت جسمانی در آمریکا به دنیا آمده بعد از مرگ مادرش، به درخواست مادربزرگش به ایتالیا می آید و مجبور است پیش ایوا و خانوده آنها زندگی کند. پس از گذشت سال ها زمانی که ایوا و آنجلو به سن جوانی رسیدند اختلافات مذهبی ( تبعیض بین یهودیان و مسیحیان )، سیاسی و جنگ و… بر سر کشور و زندگیشان سایه می افکند. ایوا و آنجلو (با وجود اختلاف های مذهبی) با عشق در کنارهم برای بقا و زندگی کردن، تلاش می کنند و نشان می دهند که ارزش ها و شایستگی های والاتری وجود دارند که انسان ها را به هم نزدیک می کند و پیوند می دهد.