"دانش منطق" اثری است قابل توجه به قلم یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین فیلسوفان عصر جدید، "گئورگ ویلهلم فریدریش هگل" که در آن قانون دیالکتیک را شرح و بسط می دهد. قانونی که هم بر جز و هم کل مسیر تکامل روح حاکم بوده و از مهم ترین اجزای فلسفه ی "گئورگ ویلهلم فریدریش هگل" به شمار می رود. اکثر مکاتب مهمی که در فلسفه ی معاصر به چشم می خورند، از "مارکسیسم" گرفته تا "اگزیستانسیالیسم" ، واکنش هایی در برابر فلسفه ی "هگل" یا " هگلیانیسم" هستند و در صورتی که مخاطب بخواهد این مکتب ها را به درستی شناخته و درک کند، ابتدا به درک منطقی فلسفه ی "هگل" نیاز دارد. در این بین "دانش منطق" از نخستین باری که در مجامع ظاهر شد، از سوی ستایش گران و مخالفان خود، به عنوان بنیان مطلق سیستم هگلی شناخته شده است. پژوهش های اخیر به ما تصویری دقیق از فرآیندی داده است که " گئورگ ویلهلم فریدریش هگل " را به درک نهایی خود از سیستم و جایگاه منطق در آن رهنمون شد و آن را در کتاب "دانش منطق" ارائه کرد. اکنون می فهمیم که "هگل" چگونه و چرا از "شلینگ" فاصله گرفت ، این جدایی با مربی اولیه وی چقدر جدی و تاثیرگذار بود و تا چه اندازه مستلزم بازگشتی متفاوت با قبل، به "فیشته" و "کانت" بود. این اثر چشم انداز " گئورگ ویلهلم فریدریش هگل " از منطق را ترسیم کرد. منطق "هگل" یک سیستم دیالکتیک است؛ یعنی یک متافیزیک دیالکتیکی که توسعه ی یک اصل اساسی به حساب می آید، اصلی که طبق آن تفکر و بودن یک وحدت واحد و فعال را تشکیل می دهند.