در یک صبح زیبای ماه مه، دو هواپیما، فرودگاه جان اف کندی شهر نیویورک را به مقصد سانفرانسیسکو ترک کردند. یکی از آن ها یک هواپیمای 757, و دیگری ایرباسی کوچکتر با مدل A321. در ایست بازرسی، مامور امنیت فرودگاه برنیس آدامز، یک کارت پستال از پل گلدن گیت پیدا می کند که حاوی پیامی مبهم و شاید بتوان گفت شوم است. مافوق برنیس نگرانی او را نادیده می گیرد اما برنیس با نگهبانی تماس می گیرد و خیلی زود بن واترمن به آنجا می آید. بن، مامور ارشد امنیت داخلی است که هنوز هم با عذاب وجدان بعد از یک عملیات فاجعه بار که تمام گروگان ها در آن کشته شدند، دست و پنجه نرم می کند. او نیز به این کارت پستال مشکوک است. اما چه کسی این کارت پستال را جا گذاشته؟ آن شخص الان در کدام پرواز است؟ و آن پیام دقیقا چه مفهومی دارد؟ بن با بررسی اطلاعات مسافران به پرواز A321 که هلن اسمیت خلبان ارشد آن است، مشکوک می شود. خدامت هلن به ارتش و مدت زمان حضور او در این شرکت هواپیمایی مثال زدنی است. اما مرگ وحشیانه ی همسرش در عراق و بیوه شدن او با سه فرزند چیزی نیست که هر کسی از پسش بر بیاید. یک ستاره ی سینما، یک خلبان خارج از خدمت که شغل چهل ساله اش را از دست داده و یک پدر پریشان که پسر نوزادش را از همسرش ربوده نیز در این سفرند. با کند و کاو در اطلاعات و اعتماد به غریزه اش، بن مطمئن شده که یک نفر در پرواز هلن، یک نقشه فاجعه بار در سر دارد. و حق هم با اوست. مسافران، خدمه ی هواپیما و متخصصینی که روی زمین هستند، "قهرمانان تصادفی" خواهند بود که تلاش لازم برای جلوگیری از این حادثه را خواهند داشت. "دانیل استیل" در رمان نفس گیر "قهرمانان تصادفی"، هیجان را با داستان های احساسی غنی ترکیب می کند و آن گاه که هواپیما در سان فرانسیسکو بر زمین می نشیند، تصمیمات ناگزیری گرفته شده که آینده را برای همیشه با داستان "قهرمانان تصادفی" تغییر خواهد داد.