این کتاب روایتگر ماجرای زنی جوان به نام ناهید است که به عنوان پرستار در بیمارستانی دولتی کار می کند. او بعد از فوت مادرش حالا تنهای تنها شده و با وجود آن که در آستانه ی چهل سالگی قرار دارد هنوز ازدواج نکرده است؛ این تصمیم ریشه در اتفاقاتی دارد که در حدود پانزده سال پیش برای او و مردی که دوستش می داشت رخ داده است. اکنون ناهید تمام تلاش خود را به کار گرفته تا خانه ی قدیمی پدری اش را به مرکزی برای نگهداری از کودکان بی سرپرست مبدل سازد. اما برای این کار نیاز به بازسازی خانه و گرفتن وامی سنگین از بانک دارد. درگیر و دار تلاش ناهید برای گرفتن وام او با حمایت مردی به نام هامی رو به رو می شود؛ مردی که احساسی جدید را در وجودش شکل می دهد.