ارتباط میان "فلسفه و تئاتر" ، پس زمینه ی مرکزی در نوشته های افلاطون و ارسطو و نویسندگان درام، از اریستوفان گرفته تا استوپارد می باشد. در این باب نظریاتی همچون عقیده ی افلاطون درباره ی تبعید ساختن نمایش نامه نویسان و بازیگران از آرمان شهر او به دلیل تقلید آن ها از واقعیت و نظر ارسطو در حیاتی بودن تئاتر، علی الخصوص تراژدی برای تحریک احساسات و کمک به درک بهتر خویشتن، مطرح شده است. بر خلاف تاریخچه ی غنی که در دسترس است، در باب مطالعات مربوط به "فلسفه و تئاتر" کلی نگری هایی در فلسفه ی معاصر صورت گرفته است. کتاب "فلسفه و تئاتر : یک دیباچه" به قلم "تام استرن" نخستین اثری است که به صورت متمرکز به این مطلب پرداخته و آن را توضیح می دهد. "فلسفه و تئاتر : یک دیباچه"، موضوعات و مباحثات کلیدی را مورد بررسی قرار می دهد که به قرار زیر هستند: تئاتر چیست و چگونه با دیگر هنرها مقایسه می شود؟، تئاتر به مثابه ی تقلید شامل نظریات افلاطون، حقیقت و وهم در تئاتر شامل نظریات نیچه بر تراژدی، تئاتر به عنوان تاریخ، تئاتر و اخلاقیات شامل نقد روسو بر تئاتر، مخاطب و احساسات شامل نظریات ارسطو و نهایتا تئاتر و سیاست شامل نظریات برشت بر تئاتر حماسی. "فلسفه و تئاتر : یک دیباچه" اثر "تام استرن"، چکیده و توضیحات بیشتری را در انتهای هر فصل ارائه نموده و نقطه ی شروع مناسبی برای آنان که فلسفه، تئاتر و موضوعات مرتبطی در زمینه ی علوم انسانی و هنر مطالعه می کنند، می باشد.