در "قانون عشق و قانون خشونت" شاهد یک ارزیابی از ناسازگاری های میان ملت ها هستیم که این کتاب علاجی برای آن بر پایه ی تعلیمات مسیحیت ارائه می کند. و این چاره و علاج، شناخت عشق به عنوان برترین قانون حکمران بر حیات است. "قانون عشق و قانون خشونت" که درست قبل از جنگ جهانی اول به قلم "لئو تولستوی" نوشته شده، حکم مشهور "تولستوی" را اظهار می دارد که طبق آن معتقد است رنج کشیدن از خشونت، اخلاقی تر از اقدام به خشونت است. فلسفه ای که افراد بزرگی همچون گاندی، مارتین لوتر کینگ و عده ی کثیر دیگری از آن بهره برده اند. "لئو تولستوی" که برای نوشتن رمان های آنا کارنینا و جنگ و صلح به شهرت بسیاری رسید، در دهه ی پنجم زندگی اش دچار یک بحران دینی شد. پس از آن او خود را وقف تبلیغ برای دگرگونی اجتماعی نمود و در این راه اقدام به نگارش مقالات، داستان ها و کتاب هایی کرد که هدف آن ها، دنبال کردن یک انقلاب اخلاقی درونی بود. در دیباچه ی این اثر "تولستوی" اظهار می دارد که تنها دلیل نگارش این کتاب این است که با وجود آگاهی به معنای رستگاری در جامعه ی مسیحیت و با مشاهده ی فساد مادی و اخلاقی که در آن غرق شده، او که در یک قدمی مرگ قرار دارد، نمی تواند سکوت کند. قرن ها بعد، دادخواست قدرتمند "تولستوی" در مقابله با خشونت، به طنین اندازی خود ادامه داده است و در کتاب "قانون عشق و قانون خشونت"، عشق خالص ترین برداشت از مسیحیت برای "لئو تولستوی" می باشد که سنگ بنای اساسی زندگی است.