این کتاب روایت گر داستان دو دختر است که در شهری خارج از ایران زندگی می کنند، دیار بیست ساله و تارای 36 ساله، جمع دو نفره ای که از سه سال پیش با ورود محمد حالا مثل یک خانواده سه نفره شده است؛ دخترها یک شیرینی فروشی محلی دارن، با مشتریانی ثابت، خیلی کم پیش می آید فرد جدیدی به آن جا وارد شود. تارا قرار است با محمد ازدواج کند و دیار باید کار جدیدی را شروع کند، اما پر از ترس و بی اعتمادی است نسبت به خودش. هنگامی که تارا و محمد برای گذراندن ماه عسل راهی سفر می شوند اداره مغازه کوچک بر دوش دیار می افتد و پذیرای حضور دو مهمان جدید می شود، کسانی که فکر دیار را به خود مشغول می کنند…