این کتاب روایتگر داستانی پیرامون دختری تنها به نام برکه است که بنابر جبر روزگار در خانه ای زیبا و باشکوه از زنی بیمار و سالخورده که اخلاقی سرد دارد پرستاری می کند؛ هرچند این کار سختی های بسیاری را با خود به همراه دارد، اما بودن در این خانه و رهایی از آوارگی برای برکه چیزی کم از بهشت ندارد. همه فرزندان زن سالخوره زندگی مستقل خود را دارند اما با این وجود حضور گاه و بی گاه شان همواره ذهن برکه را مشغول می کند و سوالاتی را برایش شکل می دهد. در این میان پسر کوچک تر خانواده که با وجود سن و سال کمش به عنوان قاضی فعالیت می کند بیش از هر چیز وجود برکه را تحت تاثیر قرار می دهد و آرامشی توام با بی قراری به دنبال می آورد. داستان پرداختی عمیق به شخصیت ها دارد و از گذشته ای حکایت دارد که نقشی پر رنگ در آینده ایفا می کند.