سگ سفید، یکی از جانکاهترین و موهنترین استعارههای شکل گرفته در سرزمین لیبرال دموکراسی، مهد آزادی و نئولیبرالیسم است که خودش را تنها جلوهگاه حقیقی تمدن بزرگ بشری میداند! ایالات متحدهی آمریکا که حتی رئیس جمهور شدن یک سیاهپوست هم چیزی از نژادپرستی فروشده در ذهن و زبان سردمداران و جمعیت بزرگی از مردم سفیدپوستش را کم نکرده، از ابتدای شکلگیریاش تا به همین امروز رنگینپوستان، به خاصه سیاهان و سرخها را تا مرزهای بینهایت شقاوت، شکنجه داده و کشته است. کتاب «سگ سفید»، روایتی شخصی و سیال در میان قصه، جستار و گزارش است که رومن گاری فرانسوی از تجربهی زیستهی خودش در مواجهه با یک سگ سفید در سرزمین گرینگوهای نژادپرست نوشته است. سگ سفید استعاره از سگیست که از اولین روزهای زندگیاش با ابزارهای تربیتی بیرحمانهای، آموزش دیده تا عاشق سفیدپوستها و دشمن سیاهپوستها باشد! گاری در این کتاب تعمدا معلّق میان داستان و ناداستان، جنونآمیزبودن به سرحدات رساندن عواطف متضاد عشق و نفرت را در موجود زندهای نشان میدهد که انسان نیست، اما دستآموز انسان است! اگر اقتباس سینمایی یگانهی ساموئل فولر از این کتاب را تماشا کرده باشید، ترس، وحشت و تراژدی تنیدهشده در لحظهلحظهی فیلم را همراه با احساساتی متناقض نسبت به آن چشمهای عزیز و درعینحال خونریز حیوان درندهی فیلم، هیچگاه از یاد نخواهید برد، و به همین سیاق با بازگشت به کلمههای گاری، موحشبودن وضعیت انسانیای را درک خواهید کرد که شرارتی را موجب شده که به مرحلهای بازگشتناپذیر رسیدهاست؛ شرارت مطلق!