مارتین هایدگر یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم است. او به دلیل حمایت از حزب نازی پس از انتخابش به عنوان رئیس دانشگاه فرایبورگ در سال 1933 به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفته است و در مورد رابطه بین فلسفه او و نازیسم اختلاف نظر وجود دارد. در متن بنیادی هایدگر «هستی و زمان» (1927)، «دازاین» بهعنوان اصطلاحی برای نوع موجودی که انسان در اختیار دارد، معرفی شده است. دازاین به «آنجا بودن» ترجمه شده است. هایدگر معتقد است که دازاین در حال حاضر یک درک «پیش هستیشناختی» و غیرانتزاعی دارد که نحوه زندگی آن را شکل میدهد. او این حالت از بودن را «در جهان بودن» مینامد. دازاین و «در-جهان بودن» مفاهیم واحدی هستند که حداقل از زمان رنه دکارت، با فلسفه عقل گرا و دیدگاه «موضوع/ابژه» آن در تضاد هستند. هایدگر صراحتا با دکارت مخالف است و از تحلیل دازاین برای نزدیک شدن به پرسش معنای هستی استفاده می کند. به گفته مایکل ویلر، محقق هایدگر، این معنا «مربوط به چیزی است که موجودات را به عنوان موجودات قابل درک می کند».