این کتاب روایتی از سرگردانی نسل امروز دارد، نسلی گرفتار در زندگی پرشتاب و استرس آفرین کنونی که آن چنان با سرعت دستخوش تغییر و تحول می شود که افراد جامعه از هماهنگ شدن با آن نا توان اند. راوی کتاب دختری جوان و متعلق به همین دوران است، او میان ارزش های گذشته و حال سرگردان است و توان درک و هضم هیچ کدام را ندارد. دختر که مدام خود را گرفتار حواشی می کند هم چون دیگر شخصیت های داستان به دنبال یافتن پناهی برای خود است تا داستان از پس فضایی پریشان و آشفته به تدریج به آرامش برسد. ماجرا از نخستین دیدار او با آقا و خانم ریواز آغاز می شود، زوجی سالمند که تصمیم ویژه آن ها زندگی دختر را تحت تاثیر قرار می دهد.