این اثر داستان درگیری های کارآگاهی است که به مشکلات روحی و روانی برخورده است. این رمان جنایی در سال 1954 منتشر شد و آلفرد هیچکاک نیز با اقتباس از آن در سال 1958 فیلمی با عنوان «سرگیجه» ساخت؛ هر چند تفاوت هایی میان این رمان و فیلم دیده می شود که اغلب در صحنه پردازی ها و زمان وقوع حوادث است. بسیاری از منتقدان فیلم «سرگیجه» را یکی از بهترین آثار هیچکاک می دانند. این رمان داستان یک کارآگاه قدیمی است که از سرگیجه های همیشگی در عذاب است. او مامور می شود تا همسر یکی از دوستانش را تعقیب کند زیرا رفتارهای عجیب و غریب این زن به علامت سوالی برای شوهرش تبدیل شده است. در میان همین تعقیب ها کارآگاه به شدت شیفته زن می شود. در این رمان گرچه یک کارآگاه شخصیت اول داستان است اما مانند دیگر آثار مشترک بوالو و نارسژاک مسایلی جز ماجراهای پلیسی و کارآگاهی به محور اصلی داستان تبدیل می شود و شخصیت های داستان را افرادی عادی از طبقات مختلف اجتماع تشکیل می دهند. در ادامه داستان، این زن با پرتاب خود از بالای یک برج خودکشی می کند و کارآگاه نمی تواند جان او را نجات دهد زیرا از ارتفاع می ترسد و دیدن چنین صحنه ای و ناتوانی اش از نجات آن زن یک شکست روانی را برایش به وجود می آورد. بعد از بهبودی نسبی کارآگاه و بازگشتش به زندگی، او با زن دیگری مواجه می شود که مشابه عشق از دست رفته اش است؛ دیداری که بار دیگر سبب آغاز مشکلات روحی کارآگاه و درگیری های درونی اش می شود.