واقعیت شماره ی یک: هفته ی قبل، دویست و هشت دلار از جیب شلوارک ایوان ترسکی ناپدید شد. واقعیت شماره ی دو: ایوان و جسی برای به دست آوردن آن پول در طول تابستان کلی زحمت کشیده بودند: لیموناد درست کرده و توی شهر چرخیده بودند، زیر آفتاب داغ تابستان ایستاده بودند و برای هر سکه یک عالمه عرق ریخته بودند. واقعیت شماره ی سه: اسکات اسپنسر همین اواخر یک چیز خیلی خیلی گران خرید. اتهام: اسکات اسپنسر متهم به دزدیدن پول های حاصل از فروش لیموناد است. به این ترتیب بچه های کلاس چهارم او را برای محاکمه به دادگاه فرا می خوانند، دادگاهی با حضور قاضی، شهود، و هیئت منصفه ای شامل هم کلاسی هایش. آیا در این دادگاه حقیقت روشن می شود؟ و در صورت آشکار شدن حقیقت، آیا عدالت اجرا می شود.