پژوهش حاضر نخستین زندگینامه انتقادی فردوسی را ارائه میکند که ده قرن پیش، سنتهای تاریخی ایرانیان مختلف را گردآوری کرده و در شعر حماسی آنها را در قالب «تاریخ ملی» منسجمی بازگرداند که شرقشناس بزرگ، تئودور نولدکه، آن را بنای یادبودی «بیرقیب» توصیف کرد. فصل اول منابع را ارزیابی میکند و نارساییهای مطالعاتی را از سال 1800 نشان میدهد، و بدین وسیله نیاز به زندگینامهای متعادل از فردوسی را عمدتا بر اساس شهادتهای خودش که در سراسر شاهنامه پراکنده شده است، نشان میدهد. در فصل دوم، تاریخهای مختلف استنباط شده از تاریخ فردوسی بررسی شده و تاریخ دقیق تولد او کشف میشود. همچنین سوابق خانوادگی وی و تلاش پیشکسوتان وی در حفظ سنت های ایرانی روشن می شود. فصل سوم از ارجاعات شاهنامه استفاده می کند تا نشان دهد که فردوسی در توس بدون نیاز به یادگیری پهلوی یا عربی، تحصیلات ادبی مناسبی دریافت کرده و زمان زیادی را به سوارکاری، ضیافت و مطالعه گذرانده است. او در حالی که ایرانیان باستان و ایدئولوژی های آنها را تحسین می کرد، به تشیع پایبند بود و از عقل و مدارا حمایت می کرد. فصل چهارم به تألیفات اولیه فردوسی و جستجوی منابع مکتوب برای استناد به تاریخ حماسی ایران پرداخته و نشان می دهد که اولین نسخه شاهنامه که مدت ها قبل از سلطنت سلطان محمود سروده شده بود، اثری مختصر بود که تاریخ ساسانی و چند قسمت حماسی مانند داستان سیاوش را پوشش میداد. فصل پنجم به بررسی رابطه مشکل ساز فردوسی و سلطان محمود غزنه ای می پردازد.