پدر کارتر فیلیپس او را تحت فشار قرار داده تا دوباره توی امتحان ریاضی شرکت کند و نمره ی دیپلمش را بالاتر ببرد... فشار آن قدر زیاد می شود که او از آدام مسنر می خواهد به جای او سر جلسه ی امتحان برود... در عوض یک بار با هم بیرون بروند و شام بخورند. اما آدام دنبال چیزهای بیشتری است... خیلی خیلی بیشتر... کارتر گزینه ی دیگری ندارد. باید بهای تقلب را پرداخت کند. اگر این کار را نکند، آدام همه چیز را به پدرش خواهد گفت و زندگی کارتر نابود می شود. کنترل آدام روی زندگی کارتر، سنگین تر و سنگین تر می شود. کارتر بی پناه دنبال راه فراری می گردد... اما چه راهی برایش وجود دارد؟ آیا قتل، تنها راه فرار خواهد بود؟