در این داستان، دو فرشته به نام "آبی" و "صورتی" نویسنده را مجبور می کنند تا داستان زندگی مادربزرگ های خویش را بنویسد و به او قول می دهند تا در این راه کمکش کنند و اگر نویسنده مانند سال های گذشته از این کار سرباز زند سبب نابود شدن فرشته ها، فراموش شدن مادربزرگ ها و باعث غم و اندوه خود خواهد شد. در پی آن، نویسنده به شرح ماجرای زندگی مادربزرگ خویش برمی آید. وقایع این رمان میان سال های 1305 تا 1320 می گذرد و با مروری به وقایع تاریخی و گذار از سنت قاجاری به مدرنیته پهلوی، تطور شخصیت ها و آرمان های آنان به تصویر کشیده می شود. نویسنده کوشیده تا با استفاده از تکنیک های خاص داستان نویسی، بیش از همیشه به عنصر خیال اهمیت بدهد و ذهن مخاطب را به حرکتی فانتزی در زمان و مکان وادار سازد. نوستالژی این داستان به جای آن که غم آور باشد، سرگرم کننده، شیرین و آگاه کننده است.