لسفهٔ اسلامی شاخه ای از علوم اسلامی است که به تفسیر مسائل متافیزیک اسلام میپردازد. از فلسفهٔ اسلامی با عنوان فقه اکبر یا حکمت نیز یاد میشود. فلسفه اسلامی اخص، به خودی خود، وصف اسلامیت را دارد؛ و از اساس فلسفه نیست بلکه سعی در اثبات و توجیه قوانین و آموزههای اسلامی دارد. مهمترین استدلال برای این سخن این است که هیچ نظام یا مکتب فلسفی توسط مسلمانان خلق نشده بلکه آنها سنتها و اندیشههای فلسفی ملل دیگر را که از نهضت ترجمه با آنها آشنا شده بودند را با مغلطه تفسیر به رای، به آموزههای اسلامی تعمیم میدادند. یا فلاسفه و حکمای آن دوره اساسا مسلمان نبودند مانند ابن راوندی یا زکریای رازی یا مغضوب فقهای زمان خود بودند و به اسلام اعتقاد چندانی نداشتند و آزاداندیش بودند مانند ابن سینا (کتاب پس از ۱۴۰۰سال شجاع الدین شفا، علوم عقلی در تمدن اسلامی) هانری کربن فلسفهٔ اسلامی را فلسفهای تعریف میکند که «تکوین و صورتهای متنوع آن، بهطور اساسی، با امر دینی و معنوی اسلام پیوند یافته و موید این نکتهاست که اسلام، بیان دقیق و اساسی خود را در فقه پیدا نمیکند.» هر چند مکتب اعتزال، همچون دیگر مکاتب و نحله ها در اسلام، اواخر دوره ی اصحاب رسول اکرم به وجود آمد، اما می توان ریشه ی اصلی آن را در زمانی پیش تر یافت: در زمان خود پیامبر اکرم اسلام مرکب از اصولی ساده و کلی بود. این سادگی مرام تا مدتی بعد از ایشان نیز ادامه یافت. جنگ های مسلمانان با رومیان و ایرانیان به مدت کوتاهی پس از مرگ رسول الله روی داد و نیروهای مادی و ذهنی عرب ها را کاملا به خود مشغول داشت.