هدف این کتاب کاویدن ریشه های فلسفی تکوین دانش مربوط به فرهنگ است که در سنت های آکادمیک گوناگون با نام هایی متفاوت همچون مطالعات فرهنگی (در انگلستان)، تحلیل فرهنگ (در هلند)، و علم فرهنگ (در آلمان) شناخته می شود. نویسنده بر اساس سه مفهوم پیشرفت، قانون و تجربه، به منزلۀ سه حلقۀ اتصال در سیر تاریخی شکل گیری «علم فرهنگ»، کوشیده است وابستگی چنین دانشی را از سویی با علم تجربی و از دیگر سو با دین، اسطوره و شعر نمایان سازد. او با تبیین تعامل و چه بسا جدال علم فرهنگ با علوم طبیعی از قرون وسطا تا ویکو و دیلتای و ورود مفاهیمی بنیادی چون استعاره، حافظه، تخیل و خاطره سعی کرده است منطق علم فرهنگ را آشکار سازد.