ماریسول عاشق نقاشی است. بنابراین وقتی معلمش از او می خواهد که برای ساختن یک نقاشی دیواری برای کتابخانه مدرسه کمک کند، او نمی تواند صبر کند تا شروع کند! اما ماریسول چگونه می تواند بدون رنگ آبی آسمانی بسازد؟ بعد از اینکه از پنجره اتوبوس به بیرون خیره شد و از ایوانش دید که روز به شب تبدیل می شود، چشمانش را می بندد و شروع به دیدن خواب می کند. . . . از پیتر اچ. رینولدز برنده جایزه، یادآوری ملایم و بازیگوش است که اگر قلبمان را باز نگه داریم و فراتر از حد انتظار نگاه کنیم، الهامات خلاقانه ای به دست خواهد آمد. او همان جاست و فریاد می زند: "آسمان را نقاشی می کنم!" اما وقتی رنگ آبی را پیدا نمیکند، گیج میشود. "چگونه می خواهم آسمان را بدون رنگ آبی بسازم؟" مشکل تا زمانی که غروب خورشید را تماشا نمی کند او را می بلعد. در آن شب او در خواب می بیند که در حال پرواز است "در میان آسمانی که رنگ ها در آن می چرخد" و روز بعد، او رنگ ها را به یک "رنگ کاملا جدید [آسمان] تبدیل می کند." نقاشیهای سیال آشنای رینولدز، که با آبرنگ، جوهر و چای اجرا شده است، دختری جوان را نشان میدهد که پر از شخصیت است، موهایی پرپشت، لباسهایی که با الگوهای متضاد آراسته شده است. انفجار رنگ روی کاغذ انتهایی جلویی تنها اشاره به لذتی است که در فروشگاه وجود دارد، زیرا آثار هنری که باید دنبال شوند تقریبا فاقد رنگ هستند به جز آثار ماریسول. تنها زمانی که خوانندگان به انتشار نهایی برسند که نقاشی دیواری را با آسمان خیره کننده ماریسول به عنوان پسزمینهای برای ماهیهای رنگارنگی که از آب پایین میپرد، نشان میدهد، با نمایش شگفتانگیزی از خلاقیت دختر مواجه میشوند.