رمان کلاسیک مصور "ماجراهای تن تن" اثری است از نویسنده ی بلژیکی "هرژه" که در قسمت هشتم آن تحت عنوان "ماجراهای تن تن (8)"، تن تن یک کیف گمشده را پیدا می کند و آن را به صاحبش ، پروفسور هکتور آلمبیک ، متخصصی که صاحب مهر سلطنتی بسیار نادر از مجموعه مهر پادشاه اتوکار چهارم سیلداویا است ، برمی گرداند. او مجموعه ی مهرهای خود را به تن تن نشان می دهد ، از جمله یکی که متعلق به پادشاه اتوکار چهارم سیلداویا بود. سپس تن تن متوجه می شود که او و آلمبیک توسط برخی از مردان عجیب تحت نظر هستند. حتی آپارتمان تن تن در تلاش برای کشتن وی بمب گذاری می شود. تن تن که به ارتباط این قضیه با سیلداویا مشکوک است پیشنهاد می کند تا آلمبیک را برای تحقیق در سیلداویا همراهی کند. در هواپیما تن تن به همراه خود سوءظن می برد. آلمبیکی که با او سفر می کند سیگار نمی کشد و به نظر نمی رسد که به عینکی که می پوشد احتیاج داشته باشد ، در حالی که آلمبیکی که برای اولین بار ملاقات کرد به شدت سیگار می کشید و بینایی بسیار ضعیفی داشت. تن تن تصمیم می گیرد که کلکی سوار کند و خود را به افتادن می زند. او حین افتادن ریش آلمبیک را می گیرد تا ببیند واقعی است یا تقلبی و متوجه می شود که ریش (برای آلمبیک) به طرز دردناکی واقعی است! بنابراین تن تن تصمیم می گیرد تا فعلا قضیه را رها کند و ببیند که چه پیش می آید. این که در ادامه چه اتفاقی می افتد را در "ماجراهای تن تن (8)" از "هرژه" بخوانید.