بیشتر تاریخ سلسله مراتبی است: همه اش در مورد امپراطورها ، روسای جمهور ، نخست وزیران و مارشال های میدانی است. در مورد ایالت ها ، ارتش ها و شرکت های بزرگ است. در مورد سفارشات از بالا است. حتی تاریخ "از پایین" اغلب مربوط به اتحادیه های کارگری و احزاب کارگری است. اما اگر این امر صرفا به این دلیل است که نهادهای سلسله مراتبی بایگانی هایی ایجاد می کنند که مورخان به آنها تکیه می کنند چه؟ اگر شبکه های اجتماعی غیررسمی و کم مستند که منابع واقعی قدرت و محرک تغییر هستند ، از دستمان رفته باشند چه؟ قرن بیست و یکم به عنوان عصر شبکه ها شناخته می شود. با این حال ، در کتاب برج و میدان ، نیل فرگوسن استدلال می کند که شبکه ها همیشه از ساختار مغز گرفته تا زنجیره غذایی ، از شجره نامه تا فراماسونری با ما بوده اند. در طول تاریخ ، سلسله مراتب مستقر در برج های بلند ادعا می کنند که حکومت می کنند ، اما اغلب قدرت واقعی در شبکه های واقع در میدان شهر زیر قرار دارد. زیرا این شبکه ها هستند که تمایل به نوآوری دارند. و از طریق شبکه ها است که ایده های انقلابی می توانند به طرز مسری منتشر شوند. صرف اینکه نظریه پردازان توطئه دوست دارند درباره چنین شبکه هایی خیال پردازی کنند به معنای واقعی بودن آنهاست نیست. کتاب برج و میدان داستان سقوط و ظهور شبکه ها را نشان می دهد ، و نشان می دهد که چگونه تئوری شبکه - مفاهیمی مانند خوشه بندی ، درجات جدایی ، پیوندهای ضعیف ، سرایت ها و انتقال فاز - می تواند درک ما را از گذشته و حال تغییر دهد.