"گل قاصد" داستان جوانی است در زندان که از شدت تنهایی و تکرار مداوم برنامه های زندان دچار حالت های روانی و مالیخولیایی شده است. وی روزی در حال هواخوری در محوطه ی زندان متوجه گل زرد کوچکی می شود که در گوشه ی چمن حیاط روییده است. از آن پس او تمام تلاشش را برای به دست آوردن و چیدن گل به کار می بندد و البته این کار با توجه به این که باید از حلقه ی راه پیمایان بیرون نرود قدری سخت به نظر می رسد. جوان چند روز تلاش می کند تا بالاخره موفق شده و گل را به دست می آورد. آن شب او در سلولش حس نابی را تجربه می کند و تمام شب خواب گل های مختلف را می بیند. کتاب حاضر مجموعه ای از چهارده داستان، هفت شعر و یک نمایش نامه از "ولنگانگ بورشرت"، نویسنده ی آلمانی است. از جمله ی این داستان ها می توان به "شب ها موش های صحرایی هم می خوابند"، "گل قاصد"، "رادی"، "بیل بروک" و "تنها یک پاسخ" اشاره کرد.