آیا باید به هر بهایی در جستجوی حقیقت شتافت؟ پسر ایده آلیست یک تاجر فاسد، تزویر و دورویی پدرش را برملا می کند ، اما در این روند افرادی را که می خواهد نجات دهد، نابود می کند. هدف او رهایی دوست دوران کودکی خود از دروغ هایی است که زندگی شاد و خانه و کاشانه ی او بر آن بنا شده است. نمایش نامه ی خیره کننده ی "اردک وحشی" به قلم درخشان "هنریک ایبسن"، در مورد دو دوست صمیمی به نام های "یالمار ایکدال" و "گرگیرش ورله" است. این دو دوست، تحت فشار سابقه ای هستند که میان پدرانشان "ایکدال پیر" و "هاکون ورله" وجود دارد. "گرگیرش ورله" دوستش "یالمار ایکدال" را مجبور می کند تا با حقیقت زندگی مقابله کند؛ اما حقیقت فقط زخم های بیشتری بر تن آن ها به وجود می آورد. "اردک وحشی" از آن جایی به نمایش در می آید که آن ها بعد از هفده سال دوباره به هم پیوسته اند اما هنوز هم ارواح گذشته ی آن ها، دست از دنبال کردنشان برنداشته است. شبح مادر گرگیرش، همسر یالمار یعنی جینا، گرگیرش، آقای ورله و خدمتکار خانه اش را تعقیب می کند. شخصیت های نمایش نامه ی "هنریک ایبسن"، از نشاط و سرزندگی مشخصی برخوردار هستند. آنها به کیفیت حیات، اصل زندگی کردن ، و به هدفی بالاتر اعتقاد دارند. آن ها فکر می کنند، عمل می کنند ، مبارزه می کنند ، حضور خود را به خواننده می شناسانند، مشاهده می کنند ، احساس می کنند ، و همه کار می کنند تا یک شخصیت منفعل به چشم نیایند، بنابراین بینش "هنریک ایبسن" در مورد شخصیت ها واقعا ستودنی است.