دیدگاه های دیوید هیوم در مورد نظریه زیبایی شناسی و فلسفه هنر را می توان در کار او در مورد نظریه اخلاق و در چندین مقاله یافت. گرچه تمایلی به تأکید بر دو مقاله اختصاص داده شده به هنر، «از معیار ذوق» و «تراژدی» وجود دارد، دیدگاههای او در مورد هنر و قضاوت زیباییشناختی با فلسفه اخلاقی و نظریههای اندیشه و عاطفهی انسانی او پیوند تنگاتنگی دارد. نظریه ذوق و زیبایی او کاملا اصیل نیست، اما استدلال های او به طور کلی تحلیل دقیق بهترین آثار او را نشان می دهد. اصطلاحات باستانی هیوم گهگاه مانعی برای قدردانی از تحلیل او می شود و خوانش های متناقضی از موضع او را دعوت می کند. نظریه زیباییشناختی هیوم تا نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه محدودی قرار گرفت، زمانی که علاقه به طیف کامل اندیشه هیوم با شناخت تدریجی اهمیت او در میان فیلسوفانی که به زبان انگلیسی مینوشتند، زنده شد. متأسفانه، بسیاری از بحث های زیبایی شناسی هیوم بر یک مقاله متأخر متمرکز است، «از معیار ذوق» (1757). هیوم پیشنهاد میکند که احساس، نه فکر، به ما اطلاع میدهد که یک شی زیبا یا زشت است، یا اینکه یک عمل فضیلت یا رذیلت را نشان میدهد: «همین احساس، ستایش یا تحسین ما را تشکیل میدهد» (T, 471). احساس یا احساس خود یک تبعیض زیباشناختی یا اخلاقی است. مقدمه و اساس هر گونه ابراز ستایش یا تحسین بعدی است. احساس، زیبایی شیء است و فضیلت عمل پسندیده انسان است. احساسات تنها منبع ارزش های حاکم بر فعالیت های انسانی است. ذائقه یک قوه مولد است و تذهیب یا رنگ آمیزی تمام اشیاء طبیعی با رنگ هایی که از احساسات درونی به عاریت گرفته شده است، به نوعی آفرینش جدیدی را ایجاد می کند. آن خلقت جدید «زیبایی و بدشکلی، فضیلت و رذیلت» است .با این حال، این احساس به جای خشونت آمیز است، بنابراین یک دیدگاه غیرفلسفی آن را به عنوان ویژگی "شیء" در نظر می گیرد.