شانگری لا واژه ی سانسکریت و به معنای سرزمین آرامش و سکوت است.در بسیاری از افسانه ها و متون مذهبی مردم هیمالیا از شانگری لا یاد شده ؛شهری که برای دفاع از مردمش در برابر حمله ی اهریمن،برای همیشه در گوشه ای از هیمالیا از نظرها پنهان شده است.گرچه شاید شانگری لا شهری افسانه ای باشد،اما آنقدر شواهد و مدارک وسوسه انگیز مبنی بر وجود آن در دست بود که در دهه های 40 و 50 میلادی آلمان و آمریکا گروه های تحقیقاتی و اکتشافی خود را مامور یافتن آن و دستیابی به دانش،اسرار و منابع بی پاینش کردند.پس از پایان جنگ جهانیدوم،هیپی ها و جوانان اروپایی و آمریکایی در جستجوی شانگرلای رهسپار هیمالیا شدند؛این بار اما برای یافتن آرامش،سکوت،صلح. سفرنامه های متعددی درباره ی سرزمین،مردم،فرهنگ و طبیعت هند،تبت و هیمالیا نوشته شده که البته بیشترشان را کاشفان و گردشگران غربی نگاشته اند.در این سفرنامه کوشیده ام از نگاه گردشگر و جستجوگری ایرانی این مناطق را تجربه کنم. جستجوگری که علاقه ی خاصی به یافتن نشانه ها و آثار بر جای مانده از فرهنگ و ادبیات تمدن ایران در این مناطق دارد.همچنین کوشیده ام گزیده ای از گنجینه ی ادبیات و شعر پارسی زبانان ساکن شبه قاره ی هند و هیمالیا را در کنار مکتوبات سفرنامه بیاورم.این منابع فراموش شده شامل اشعاری است که پارسی زبانان در توصیف شبه قاره ی هند سروده اند و به نوعی بیان نگرش،احساس و تعلق خاطرشان به این سرزمین هاست.