«اگر معرفت ما، یعنی آنچه فکر می کنیم، یا ادراک ما، یعنی آنچه می بینیم، می شنویم یا می بوییم، ارتباط متقابل داشته باشد، حقایق باید به صورت قطعات خاصی از اطلاعاتی که یاد می گیریم فهمیده شوند نه به صورت واقعیات مستقل موجود در جهان، به عبارت دیگر، حقایق تفسیرهای ما از چیزی خاص در جهان هستند، تفسیرهایی که تا اندازه ای مبتنی بر مفاهیم، مقولات و نظریه های هستند که ما دربارة آن چیز خاص به کار در جهان هستند، تفسیرهایی که تا اندازه ای مبتنی بر مفاهیم، مقولات و نظریه هایی هستند که ما دربارة آن چیز خاص به کار می بریم». مارگارت مید، آغاز روز ساموآ، مجمع الجزایری در دریاهای جنوب پولینزی را توصیف می کند. مید، پیشگام معروف انسان شناسی فرهنگی آمریکایی، در سال 1926، زمانی که بیست و سه ساله و انسان شناسی مدرن و جوان بود، به ساموآ رفت، مید برای مطالعة فرهنگ ساموآیی به کمک روش های تحقیق میدانی مردم نگاری، یا همان روش مشاهدة مشارکتی به ساموآ رفت. وی به مدت شش ماه در میان ساموآیی های زندگی کرد و سپس برای نوشتن گزارش مردم نگاری خود به آمریکا بازگشت. نگارندة کتاب حاضر اذعان می دارد که مید برای انجام تحقیقش با ذهنی خالی، مانند یک لوح نانوشته یا صفحه خالی مونیتور به ساموآ نرفت که آن را با توصیف های معمولی مبتنی بر مشاهدات بی هدف پر کند؛ بلکه با یک برنامه و دستور کار تئوریک به ساموا رفت. یعنی نظریه، وسیله ای برای هدایت تحقیق او شده بود و این چیزی است که می توانیم آن را حداقل به عنوان ایده ای عمومی تعریف کنیم که می تواند در بسیاری از نمونه های خاص یا موارد ویژه استفاده شود.