داستان این کتاب در محله ای فقیر نشین و بدنام و در سال های گذشته روایت می شود. زینل خلافکار شرور محله است که آغاز ماجرا با آزاد شدن او گره می خورد و ملیحه دختری کم سن و سال و خوش بر و روست که با پدر بی عاطفه اش در همین محل روزگار می گذراند؛ بزرگترین ترس دختر رو به رو شدن با ارازل محل است و فقدان بی بی بعد از گذشت یکسال از نبودنش هم چنان در وجودش لانه دارد. کتاب شخصیت های دیگری هم دارد که همگی بنا به دلایلی در کوچه پس کوچه های محل عمرشان را سپری می کنند و همگی در کنار یکدیگر نمایی از زندگی مردمی شوربخت را به تصویر می کشند که زنانش سهم بیش تری از آن دارند.