وقتی می نویسم هیچ تماشاگری را در ذهنم ندارم. فقط می نویسم. در مورد مخاطب ریسک می کنم. این کاری ست که از ابتدا کرده ام و فکر می کنم که جواب داده است-به این معنا که می فهمم مخاطبی هست. اگر چیزی داشته باشی که بخوای آن را به جهان بگویی، پس نگران خواهی شد که فقط یک چند هزار نفری ممکن است نمایشنامه ات را ببینند. بنابراین باید کار دیگری انجام دهی. معلم دینی بشوی، یا شاید هم یک سیاستمدار. ولی اگر نخواهی پیام خاصی به جهان بدهی، آشکار و مستقیم، فقط باید به نوشتن ادامه دهی و کاملا خشنود باشی. همیشه غافلگیر شده ام که کسی در ابتدا بیاید و فقط نمایشنامه هایم را ببیند، چون نوشتن آنها کاری فوق العاده شخصی بوده است.