سرشب بود که خبرشدیم پیدایش شده است. مادرش دم درخانه ما آمده بود و به سایه گفته بود که دخترش می خواهد من را ببیند. پیرزن گریه می کرد، انگارازآمدنش خوش حال نباشد. جزما به کسی خبرنداده بود. به دروهمسایه گفته بود که دخترش برای کاربه شهردیگری رفته است. راستش اولش باورمان نشد. خیال می کردیم بازی درآورده است،... سطوراولیه ی کتاب: شهرزاد قصه بگو: محمد بهارلو. نشر: اگه. شهرزاد قصه بگو.خواب به خواب. کبوترهای هوایی. چاه کن ها، داستان های این مجموعه خواندنی هستند. برای داستان چاه کن ها، استاد بهارلوخود به داخل چاه رفته و تمام احساس و حالت های درون چاه را تجربه کرده بودند.