کتاب پیش رو بر یکی از موضوع های بحث انگیز در فلسفه ی حقوق، یعنی گونه شناسی هنجارهای حقوقی و تمایزگذاری میان آن ها، تمرکز دارد. نویسنده مسأله ی تمایز گذاری میان هنجارهای حقوقی را در چارچوب فعالیت تفسیری می بیند و، به همین منظور، بحث را با ارائه ی تعریفی از تفسیر، به ویژه با نگاهی ویتگنشتاینی و هایدگری، می آغازد و تفسیر را نه توصیف معنا بلکه ساختن و بازسازی معنا می داند. وی سپس دیدگاه های موجود در زمینه ی تمایزگذاری میان اصول و قواعد را نقد می کند و معیارهای جدیدی را برای تمایز آن ها پیشنهاد می کند و در نهایت دسته ی سومی از هنجارها را به نام بنانگاره ها به آن ها می افزاید. بر این اساس، قواعد هنجارهای بی واسطه توصیفی، اساسا گذشته نگر و با هدف تصمیم سازی و فراگیری، در حالی که اصولْ هنجارهای بی واسطه غایت گرایانه، اساسا آینده نگر و دارای نقش تکمیل کنندگی اند. بنانگاره ها نیز هنجارهای بی واسطه روشی اند که تفسیر و کاربرد اصول و قواعد را ساختار بندی می کنند.