گالئانو در کتاب زنان، داستانهای فراوانی را از پرستاران، هنرمندان، نویسندگان، خبرنگاران، شاعران، دانشمندان، سیاستمداران، ورزشکاران، عالمان دینی، قدیسان، اساطیر و ایزدبانوان، آزادگان و بردگان، زنان نامرئی و مرئی به تصویر میکشد؛ داستانهایی مستند، تفکربرانگیز و حقیقی. گالئانو میکوشد بشر را به تأمل در ساختار فلسفه و حقوق مدنی جهان غرب وادارد که «چگونه انسانیت میتواند بدون عنصر عدالت، خود را معنا کند؟»، «چگونه نیمی از بشریت در دنیای غرب، همواره در طول تاریخ قربانی تاختوتازهای عقاید و مذاهب گوناگون، از ارسطو گرفته تا سن پدرو، شدهاند و سادهترین حقوقشان نادیده انگاشته شده است؟» در تمامی سطور این داستانها، شیوهٔ برخورد جوامع غربی که مدعی صلح و روشنفکری و برابری حقوق زنان و مرداناند، با زنان به تصویر کشیده شده است. چه استعدادها و تواناییها و حتی اعتراضاتی که در نطفه خاموش شد و کسی آنان را بهایی نداد؛ چراکه زنان پرچمدار آن بودند. "چه بسیار زنانی که در رویدادهای تاریخی نقش داشته اند، اما نام و یادشان از صفحه روزگار محو شده است. آنان که جسارت رویا پردازی داشتند و بابتش مجازات شدند. زنانی که زنده می مانند و یاری می رسانند تا زنده بمانیم. "گالئانو" از زنانی می گوید که برای بهبود شرایط خود جنگیدند و به سبب فرمان نابرداری متداول زنانه و به رغم شکنندگی شان، داستان های تکان دهنده رقم زدند و برای به دست آوردن تغییراتی که خواهانش بودند، زجرها کشیده اند؛ زنان ناشناسی که رشادت هایشان چشم ها را خیره ساخت؛ آنان که به سبب زیبایی یا استعداد ذاتی شان پرآوازه گشتند و رویاهای شان را در آغوش کشیدند؛ شخصیت هایی همچون شهرزاد هزارو یک شب که از بیم مرگ هرشب برای پادشاه داستان می سراید و..."