مطالعه زبانشناختی ادبیات به شیوههایی میپردازد که در آن زبان در هنر کلامی (ادبیات) بهطور متفاوتی سازماندهی میشود: فرم به زبان اضافه میشود، تغییر مییابد، ضعیف میشود و بهطور متفاوتی گروهبندی میشود. این گونههای مختلف سازمان از نظر هنجاری مشمول محدودیتهایی هستند که برخی از محدودیتهای شکل زبانی عمومی یا شکل زبانی خاص زبان ناشی میشوند. با این حال، اساسا شکل زبانی را می توان به هر نحوی تغییر داد، مثلا در متون آوانگارد یا تولید زبان های مصنوعی برای ادبیات. این احتمال این سوال کلی را مطرح می کند که آیا برخی سازمان های زبان ادبی از نظر شناختی شفاف هستند و برخی دیگر از نظر شناختی مبهم هستند. از میان اشکال مختلف اضافه شده، بیشترین مورد مطالعه، فرم متریک بوده است که مستلزم دسته بندی کلمات متن در خطوط است. فرم متریک یک سیستم شمارش غیرزبانی را با یک سیستم ریتمیک ترکیب می کند که سیستم های ریتمیک واج شناسی معمولی را تطبیق می دهد. بیشتر گزارشهای متر روی ریتمها تمرکز کردهاند، زیرا این ریتمها از نظر زبانی بیشتر از شمارش (که به طور کلی نقش مهمی در زبان بازی نمیکند) دارند. خط متریک ممکن است وضعیت ویژه ای داشته باشد، به عنوان یک سطح ممتاز شناختی از گروه بندی، احتمالا به این دلیل که با حافظه فعال سازگار است.