«ساموئل جانسون» جوان و ماجراجو قصد دارد ابتکار عمل به خرج بدهد و سه روز قبل از «هالووین» به مراسم قاشق زنی برود. او ناخواسته شاهد اتفاقات عجیب وغریبی در خیابان کرولی می شود. البته خانواده ی آبرناتی قصد ندارند با وررفتن با دنیای زیرزمینی به کسی صدمه ای وارد کنند. اما وقتی ناخودآگاه خود شخص شخیص ابلیس را فرا می خوانند، شکافی در جهان ها ایجاد می شود. شکافی که یک دروازه ی غول آسا در آن پیداست، بله... دروازه ی دوزخ و کلی موجود وحشتناک آنجا هستند که برای رد شدن از آن دروازه سر از پا نمی شناسند. آیا پسر بچه می تواند اهریمن را شکست دهد؟ آیا او می تواند با استفاده از قدرت علم، ایمان و عشق جهان ما را نجات دهد؟ و...