نویسنده در این رمان، رنج های مردم لبنان را در قالب زندگی شخصیت اصلی داستان بیان می کند. "دکتر کتابدار" پزشک خاندان امپراتور، عثمانی است .دختر خانواده پس از مرگ سلطان دچار جنون می شود و پزشک سالخورده از سر دلسوزی با وی ازدواج می کند و صاحب پسری می شوند .خاندان سلطنتی دکتر را طرد می کنند ;زیرا معتقدند او نباید از دخترشان صاحب فرزندی می شد، بلکه باید تنها از وی مراقبت می کرد .دکتر از جامعه می برد و چون "جذامیان "در انزوا زندگی می کند .پس از مرگ دکتر، فرزندش "عصیان " با یکی از معلمان سرخانه خود دوستی عمیق برقرار می کند و وقتی به دنبال کشتار ارامنه در " 1912نوبر "دوستش مجبور می شود به لبنان بگریزد او نیز همراهش می رود و در آن جا با دختر وی ازدواج می کند بدین سان در قالب توصیف زندگی "عصیان "و ماجرای فرزند او که در بیروت متولد می شود و بعدها برای ادامه تحصیل به فرانسه می رود و در آن جا با دختری یهودی از اعضای نهضت مقاومت ازدواج می کند خواننده درمی یابد که چگونه لبنان آباد و زیبا دستخوش تعصبات قومی، و قربانی جنگ می شود .