این نگاشته از همدم مدام و ناگزیر انسان می گوید؛ رنجی که در همیشهٔ تاریخ با او بوده و یک دم رهایش نکرده است؛ ترس از تنهایی و بی پناهی در جهانی که در کهکشان بی کران معلق مانده است! جی. پی. واسوانی به خوبی از درد و رنج حاصل از این بیماری آدمی آگاهی دارد و احساس تلخ تنهایی را می شناسد. او به درستی درمان این درد را می داند؛ رو آوردن به درگاه آن طبیب یکتایی که دوای هر دردی به دست اوست، پناه جستن در کوی آن دوست بی تایی که پناهگاه هر جنبنده ای ست و هر دم آگاه بودن از حضور مهربان او در رگ های تپندهٔ هستی! نویسنده با روایت داستان هایی شیرین و دلنشین، در گوش دل نجوا می کند که می دانم اسیر چنگال هراسناک تنهایی هستی و پیوسته در این دام خودتنیده دست و پا می زنی، اما باور کن تو هیچ گاه تنها نبوده ای و نخواهی بود. با خواندن این کتاب به این اطمینان دست می یابیم که بی تردید آن که ما را آفریده، هرگز تنها به حال خود رهایمان نکرده، بلکه پیوسته همراه و راهنمایمان بوده است. جی. پی. واسوانی در سراسر دنیا به عنوان یک آموزگار معنوی توانا شناخته شده است. او از طریق یک بنیاد معنوی با نام «مرکز سادو واسوانی» به گسترش آگاهی در هر گوشهٔ جهان می پردازد و با سخنرانی در جمع مشتاقان و دوستداران عشق الهی به تحقق اهداف روحانی عموی بزرگوار خود سادو واسوانی یاری می رساند و به این شیوه یاد آن استاد بزرگ مهرورزی را زنده نگه می دارد. نکتهٔ جالب آن که واسوانی هیچ گاه خود دست به کار نوشتن کتاب نشده است، بلکه هوادارانش، این آثار را با تنظیم نوشتاری نوارهای سخنرانی او پدید آورده اند. اینجاست که جاذبهٔ کلام این رهرو حقیقت آشکارتر می شود؛ آن ها که پیام او را شنیده و از تأثیر شگفت آور آن در دگرگون سازی زندگی انسان ها آگاه شده اند، نمی توانند دست بر دست بگذارند و این رموز بهزیستی را به گوش جهانیان نرسانند.