این رمان ظرافت های معنوی فروانی دارد ولی آنچه در نگاه نخست برای خواننده حاصل می شود، این است که نویسنده در این اثر توانسته است که با نگارشی زنده و پویا حالات درونی و برونی را بسیار ساده، شیرین و روان به تصویر بکشد، خصوصیتی که باعث می شود خواننده خود را در متن و بطن داستان حس کند و در فرازوفرود ماجراهای متنوع و متعدد خود را جدای از آن نداند. علاوه بر این، در پس زبان آرام و رام نویسنده، جوش وخروش پرشکوهی موج می زند تا غبار از مسیر تماشای زندگی بزداید و یادآور شود که هدف از بودن، زندگانیست نه زنده مانی و درواقع زندگانی، دیدن است نه بازشناختن خودکار و ناخودآگاه؛ بنابراین نویسنده به حکم این که انسان رهروی است که با پیمودن، راه می سازد و پیش می ر ود، خواننده را به سفر دعوت می کند تا زوایا و خفایای فرصت سبز حیات را زندگی کند و …