این کتاب فراتر از یک داستان کودکانه، ماجرایی خواندنی و پندآموز را از روابط یک پدر و پسر به تصویر می کشد و نشان می دهد گاهی پدرها به حمایت فرزندان شان نیاز دارند. پدر فرانک یک قهرمان اتومبیل رانی است که با از دست دادن شغلش مجبور می شود به گروه تبهکاران بپیوندد، آن هم بعد از گذشتن روزها و هفته ها بی کاری که نتیجه ای جز بی پولی و فقر ندارد. هنگامی که گیلبرت یعنی پدر فرانک مجبور به همکاری با گروه تبهکاران می شود در پی یک سرقت بزرگ زندانی می شود. فرانک دست به کار می شود تا شاید بتواند پدرش را نجات دهد؛ به شرطی که رئیس تبهکاران اجازه بدهد او نقشه اش را عملی کند!