بی تردید نثر در ادب اسلامی، هویت و موجودیت خود را مدیون قرآن کریم است وگرنه شعر که دیوان عرب خوانده می شد، هرگز چنین مجالی بدان نمی داد، چنانکه در روزگار جاهلیت این موقعیت را برای آن فراهم نساخت و تا آن جا که مستشرقانی بزرگ چون گیپ و نالینو به طور کلی وجود نثر را در جاهلیت منکر شدند. البته باید اذعان کرد آن چه در روزگار جاهلی از سر تسامح نثر خوانده می شود، زیر مجموعه ی همان شعری است که دیوان عرب بوده است؛ چه ویژگی عمده ی آثار منثور جاهلی اعم از خطابه، سجع کاهنان و امثال و حکم و قصه ها، بعدی شفاهی و موسیقیایی داشته است که مولفه اصلی شعر است. قرآن با گشودن افق های جدید بر روی نثر در ادب اسلامی، هویت مستقلی بدان بخشید و آن را از سیطره ی شعر یا به قولی از حالت طفیلی خارج ساخت و بدان چنان اقتداری عطا کرد که چند سده ی بعد، بستری برای طلوع فرهنگ زرین اسلامی و جلوه های مختلف آن در حوزه های علوم و فلسفه و ادبیات و … شد.