پیشرفت مستلزم تسخیر طبیعت است. یا این کار را می کند؟ این روایت جدید شگفتانگیز، تفاسیر مرسوم مارکس را زیر و رو میکند و در این فرآیند رویکرد منطقیتری نسبت به بحران زیستمحیطی کنونی ترسیم میکند. کارل هاینریش مارکس فیلسوف، اقتصاددان، تاریخنگار، جامعهشناس، نظریهپرداز سیاسی، روزنامهنگار و سوسیالیست انقلابی آلمانی بود. نظریات انتقادی مارکس دربارهٔ جامعه، اقتصاد و سیاست — که مجموع آنها را مارکسیسم خطاب میکنند — بر این پایه استوار است که جوامع انسانی از طریق مبارزههای طبقاتی پیش میروند. در سرمایهداری، این موضوع خود را به شکل مبارزه میان طبقات حاکمه (معروف به بورژوازی) که ابزارهای تولید را در اختیار دارند و طبقات کارگر (معروف به پرولتاریا) که با عرضه نیروی کارشان در ازای پرداخت حقوق ابزارهای تولید را به کار میاندازند، نشان میدهد. مارکس در رویکردی انتقادی معروف به مادهباوری تاریخی، پیشبینی کرد سرمایهداری، مثل نظامهای اقتصادی-اجتماعی گذشته، تنشهای درونی ایجاد کردهاست که منجر به نابودی آن و جایگزینیاش با نظامی جدیدی، معروف به مناسبات تولید سوسیالیستی، میشود.اغلب تصور می شود که مارکس فقط به رشد صنعتی و توسعه ی نیروهای اقتصادی اهمیت می دهد. جان بلامی فاستر نوشته های نادیده گرفته شده ی مارکس در مورد کشاورزی سرمایه داری و بوم شناسی خاک، طبیعت گرایی فلسفی و نظریه ی تکاملی را در این کتاب شگفت انگیزبررسی می کند. او نشان میدهد که مارکس، که به عنوان منتقد قدرتمند جامعه ی سرمایهداری شناخته میشود، عمیقا نگران تغییر رابطه ی انسان با طبیعت بود. کتاب اکولوژی مارکس بسیاری از متفکران دیگر از جمله اپیکور، چارلز داروین، توماس مالتوس، لودویگ فویرباخ، پی جی پرودون و ویلیام پیلی را پوشش می دهد. اکولوژی مارکس: ماتریالیسم و طبیعت با بازسازی یک برداشت ماتریالیستی از طبیعت و جامعه، معنویت گرایی رایج در جنبش سبز مدرن را به چالش می کشد و به روشی اشاره می کند که راه حل های پایدارتر و مناسب تری برای بحران اکولوژیکی ارائه می دهد. کتاب اکولوژی مارکس: ماتریالیسم و طبیعت توسط علی اکبر معصوم بیگی ترجمه شده است. این کتاب را انتشارات نگاه منتشر کرده است.