تا اوایل روزگار قاجاریه ما مرجع خودمان هستیم، همچنان ایرانی هستیم و خود را کانون جهان ، و نه حاشیه و پیرامون، می دانیم. درست است که از اواخر دورهٔ صفویه به حاشیه رفته ایم اما تا اوایل روزگار قاجاریه ایرانی ، کمابیش ، هنوز آن حس و فکر قدیم را دارد که ایران دل عالم است و پادشاه ایران هم قبلهٔ عالم است. باور دارد که ایران مرکز و محور عالم است. در واقع یک حس برتری نسبت به دیگران دارد. اما از اوایل روزگار قاجاریه ، و حتی اندکی پیش از آن ، به تدریج فرنگستان – اروپا و غرب – برای ما تبدیل به گونه ای جامعه ی آرمانی یا آرمانشهر شد و مرجعیت پیدا کرد و مرجعیت و محوریت خودمان از دست رفت. از کانون به پیرامون رانده شدیم. اینجاست که مفهوم عقب ماندگی شکل می گیرد که مفهومی مدرن در وضعیتی جدید است. مفهوم و اندیشه ی زوال و انحطاط را از قدیم داشتیم؛ اما مفهوم هایی چون عقب ماندگی و توسعه نیافتگی و… در منظومه تفکر و معرفت مدرن پدیدار شدند و رواج پیدا کردند و این دو را نباید با هم درآمیخت. بسیاری معتقد بودند علت و عامل بدبختی ما استبداد و بی قانونی ست و علت و عامل پیشرفت و برتری فرنگی ها (اروپایی ها و غربی ها) دموکراسی و قانون مداری است، اما کمتر کسی سوال کرد که چرا اینجا استبداد آمد و ریشه دار شد و آن سو دموکراسی و قانون مداری آمد و چیره شد. اگر هم در این باره پرسشی شد در بیشتر موارد پاسخ های شتابزده و سطحی گرفت و راه به جایی نبرد. اگر قرار باشد که وضعیت تفکر ما بهبود یابد مورخان باید دست به دست هم بدهند و تاملی فیلسوفانه در تاریخ داشته باشند و دست از این کلان روایت ها و کلیشه ها که درباره ی تاریخ ما جاافتاده بردارند و فارغ از تبعات و درگیری های ایدئولوژیک، به شکل روشمند درمورد مسئله اندیشه کنند. ایرانیان تا آغاز دوران پادشاهی قاجار خودشان را در مرکز جهان میبینند. خودشان را مرجع خودشان میدانند و فکر میکنند در هسته جهان هستی قرار دارند. اگرچه در اواخر دوره صفویه کمکم به حاشیه رانده شدهاند اما در دوران قاجار همچنان تفکرات و احساسات قدیم را دارند و فکر میکنند ایران مرکز جهان است و پاداشاه قاجار قبله تمام عالم. این نوع تفکر که در دوره قاجار ریشه گرفت کمکم باعث شد ایران به حاشیه رانده شود و جایگاهش را از دست بدهد چون با رویارویی با غرب و فرنگ متوجه شد همه چیز اشتباه است. در همین دوران کمکم مفهوم عقب ماندگی شکل گرفت. این مفهوم که مفهومی مدرن در وضعیتی جدید بود. ما در تفکراتمان مفهوم و اندیشه زوال و انحطاط را از قدیم داشتیم؛ اما مفهومهایی چون عقب ماندگی و توسعه نیافتگی و… در منظومه تفکر و معرفت مدرن خودش را نشان داد و رواج پیدا کردند و این دو را نباید با هم اشتباه گرفت. بسیاری از اندیشمندان بر این باور بودند علت و عامل بدبختی ما استبداد و بی قانونی ست و علت و عامل پیشرفت و برتری فرنگی ها (اروپایی ها و غربی ها) دموکراسی و قانون مداری است، اما کمتر کسی سوال کرد که چرا اینجا استبداد آمد و ریشه دار شد و آن سو دموکراسی و قانون مداری آمد و برنده شد. اگر هم در این باره کسی سوالی مطرح کرد در بیشتر موارد پاسخهای شتابزده و سطحی گرفت و راه به جایی نبرد. این کتاب علل این عقب ماندگی در ایران را در دوره از از تاریخ بررسی میکند. |