امروزه بحران مدرنیته در همه شاخه های علوم انسانی به طور جدی مطرح است: فیلسوفان بنامی که خود از دنیای مدرن برخاسته اند، به بنیادهای جامعه مدرن تاخته و دستاوردهای علم و تکنولوژی را زیر سوال برده اند. روان شناسان و کارشناسان مسائل تربیتی، از انهدام شخصیت انسان، گم کردن معنای زندگی، احساس تنهایی و پوچی می گویند. جامعه شناسان از تعمیق شکاف طبقاتی، تضعیف نهاد خانواده و گسست جامعه ها می گویند. اقتصاد دانان، انسان معاصر را انسان هضم شده در چرخه تولید دانسته و افزایش روزافزون فاصله های طبقاتی را از ویژگیهای جامعه های مدرن می شمارند. سایر دانشمندان نیز در این زمینه اعتراضها دارند. بحران های دنیای مدرن از زاویه های گوناگون، مورد بررسی و تحلیل نحله های فکری متفاوت قرار گرفته و سنت گرایان و پست مدرنیست ها هر کدام با تکیه بر دیدگاه ها و پیش فرض های خود به ریشه یابی این بحران پرداخته اند. مولفان بر آنند که تنها با معارف توحیدی و بنیان های دینی می توان این بحران را ریشه یابی دقیق کرد و راه های برون رفت از آن را نشان داد.