"شاخه نبات" رمانی است هزار صفحهای به قلم "آزیتا خیری" که داستانی پرکشش و خواندنی را به خواننده معرفی میکند. در این سفر هزار صفحهای که گاه خواننده را از هیجان به رعشه میاندازد و گاه قلب او را در سکوتی نمناک، در مشت خود مچاله میکند، اتفاقات بسیاری رخ میدهد که همچون زندگی، قابل پیش بینی نیست. "آزیتا خیری"، داستان "شاخه نبات" را با تمام تعلیقها و بالا و پایینهای خیرهکنندهاش، برای حدس زدن خلق نکرده؛ بلکه این داستان برای درک شدن و کسب همذات پنداری مخاطب به رشتهی تحریر درآمده است. نامی از مقتول و نامی از متهم در صفحههای کتاب "شاخه نبات" ثبت شده است. این اسم دکتر "ابراهیم موسویان" است که به عنوان مقتول نوشته شده و در طرف دیگر، دکتر "ارکیده افشار"، متهم قتل این پرونده است. عشق و قتل و اعدام، همچون سه گوی آتشین بر حیات شخصیتهای "شاخه نبات" به قلم نویسندهی معروف این روزها، "آزیتا خیری"، سر میخورند و دختری روی این گویهای آتشین میدود تا باورش را حفظ کند و به آن پشت پا نزند. ارکیده به اتهام قتل بازداشت شده و حالا درست در یک قدمی طناب دار است؛ او نفس سرد چوبهی اعدام را هر شب نزدیکتر به گردن خود احساس میکند و در آخرین فرصتی که برایش باقی مانده، تصمیم میگیرد زبان به اعتراف بگشاید. اما این اعتراف و حرفهایی که تمام مدت مخفی کرده، گره کور دیگری بر طناب قصه میشود که کنجکاوی بیشتری را در مخاطب برمیانگیزاند. "شاخه نبات" قصهی ایمان و اعتقاد و تحمل مرارت و دلواپسیها به پشتوانهی این ایمان است. ایمانی که نهایتا، خواستهای دیرین را که در مخفیترین اعماق قلب جاخوش کرده بود، برآورده میکند.