خشم همیشه مورد نکوهش افراد نیست بلکه اتفاقا بسیاری از مردم آنها مورد ستایش قرار می دهند. بسیاری از افراد بر این باورند که بدون خشونت و اعمال خشم عدالت نمی تواند در جامعه برقرار باشد و ممکن است پایه های دموکراسی و روابط مبنی بر سازش بر هم بریزد. از آن طرف عده ای بر این باورند که غیرممکن است افراد بتوانند از خودشان دفاع کنند و یا بدون عصبانیت و اعمال خشونت حق خود را بگیرند. از بین عواطف انسانی احساس خشم از آن موارد مشکوک و بحث برانگیز به حساب می آید. آیا اینگونه باید در مورد خشم فکر کنیم ، یا اینکه عصبانیت بیش از هر چیز یک بیماری است که هم از نظر شخصی و هم از نظر سیاسی تغییر باید مهار شود؟ در این کتاب گسترده تحت عنوان کتاب خشم و بخشش نوشته ی مارتا سی. نوسبام ، یکی از برجسته ترین روشنفکران جهان ، استدلال می شود که عصبانیت از نظر مفهومی اشتباه گرفته شده و از نظر هنجاری می تواند مخرب باشد. نویسنده در این کتاب این فرض را می گیرد که رنج فرد خاطی چیزی را که از آن آسیب دیده است را بازیابی می کند. او با مطالعه خشم در روابط صمیمی ، تعاملات روزمره گاه به گاه ، محل کار ، سیستم عدالت کیفری و جنبش های تحول اجتماعی را به چالش می کشد. نوسبوم نشان می دهد که ایده های اصلی خشم کودکانه و مضر هستند. اما آیا بخشش بهترین راه عبور از خشم است؟ نوسبام برداشت های مختلف این مفهوم بسیار احساساتی را هم در سنت های یهودی و مسیحی و هم در اخلاق سکولار بررسی می کند. او نشان می دهد که برخی از اشکال بخشش اخلاقی نویدبخش هستند.