این کتاب روایتگر داستانی است که در روزهای جنگ اتفاق می افتد و ماجرای ورود اتفاقی پسری به نام فرهان را به دنیای سینما حکایت می کند. نوجوانی که در یکی از روستاهای جنگ زده اهواز زندگی می کند و توسط یک گروه فیلم برداری برای ایفای نقش انتخاب می شود و به خواسته پدرش به این اتفاق تن می دهد. ماجرا از دو زاویه دید روایت می شود گاه راوی سوم شخص است و گاه فرزانه، زنی که همراه گروه فیلم سازی وارد مدرسه فرهان شده تا بازیگران فیلم شان را انتخاب کنند. آهنگی برای چهارشنبه ها، تصویری از سوء استفاده، جبر و اکراه، جنگ و خیانت و زیر پا گذاشتن قوانین اخلاقی تنها برای دستیابی به سیمرغ را به نمایش می گذارد.