داستان کوتاه و نیز رمان از انواع ادبی است که ما آنها را از غرب گرفته ایم و کوشش ما در این زمینه، حدود یک صد سال یا اندکی بیشتر سابقه دارد. اقبال ایرانیان به داستان کوتاه، با اینکه پیش از آن با رمان آشنا شده بودند، دور از ذهن نبود، رمان نوعی از ادبیات است که در اوایل چندان با سوابق ادبی ما سازگار نبود. در تاریخ ادبیات فارسی، همواره شعر بر نثر غلبه داشت و اگر در تاریخ ادبیات بکاویم، در می یابیم آثاری که به قصد خلق ادبی نوشته و اعتباری دارند، از شمار انگشتان دو دست فراتر نمی روند. اکثر آثاری که ما به عنوان شاهکارهای تاریخ ادبیات می شنایم، خلق ادبی نبوده اند و مقصود نویسندگانشان، امر دیگری بوده، مانند تاریخ بیهقی، تذکره الاولیاء (عطار)، تاریخ سیستان، کشف المحجوب (هجویری)، اسرارالتوحید (محمد بن منور)، نویسندگان یا روایتی از تاریخ را نوشته اند یا معارف صوفیه را نگاشته اند. آثاری مانند داراب نامه، اسکندرنامه و سمک عیار رمانس هایی هستند که در مقابله با شعر چندان توفیقی نیافتند و به حاشیه رانده شدند، اما گلستان سعدی،جوامع الحکایات عوفی و مرزبان نامه وراوینی، به لحاظ استواری در نثر و درآمیختگی این آثار با شعر اقبال بیشتریافتند، به ویژه گلستان سعدی که همواره معیار در شناخت عیارهای نثر برجسته بود.